کتاب رهایی از بلازدگی (تروما) درباره اثراتی است، که آسیب های شدید روحی و جسمی بر وجود انسان میگذارند. تروما یا همان آسیبهای شدید جسمی و روحی، ممکن است به دلیل وقوع هر حادثهای اتفاق بیفتد. بِسِل ون دِرکلک نویسنده کتاب رهایی از بلازدگی (تروما) به عنوان یکی از کارشناسان و محققان شناخته شده، به بررسی اثرات حاصل از آسیبهای جسمی و روحی گذشته در زندگی حال افراد پرداخته است.
در کتاب رهایی از بلازدگی (تروما)، میتوانیم با درمانها و راهکارهایی که برای بازیابی روح آسیبدیده وجود دارد آشنا شویم. همچنین درباره روشهایی میخوانیم، که برای بهبود آثار ناشی از تروماهای گذشته باید از آنها استفاده کنیم.
کتاب رهایی از بلازدگی (تروما) داستانهای فراوانی درباره نمونههای واقعی و آسیبدیده در زندگی واقعی صحبت میکند و روش مبارزه آنها با آثار مخرب تروماهای گذشته را توضیح میدهد.
1-چگونه تاثیر شوک و تروما بر ذهن و بدن خود را کنترل کرده و روح خود را مجددا احیاء کنیم؟
همه ما تاکنون داستانهای زیادی درباره جانبازان و مجروحین جنگی شنیدهایم؛ داستانهایی دردناک درباره افرادی که مصیبت و رنج زیادی تجربه کردهاند و یا حتی در طول جنگ، افراد دیگری را کشتهاند. همچنین ماجراهای زیادی درباره افرادی شنیدهایم که شاهد مرگ سایر سربازان و دوستانشان در جنگ بودهاند.
معمولا، بسیاری از سربازان آسیبدیده، نمیتوانند راهی برای بازگشت به جامعه پیدا کنند. خاطرات روزهای خونین جنگ و مبارزه، همواره در ذهن آنها زنده است و باعث ایجاد واکنشهای غیرمنتظره در وجودشان میشود. آنها پس از بازگشت به جامعه، احساس عجیب و ناخوشایندی نسبت به خود واقعی و خانوادهشان دارند.
فکر میکنید برای بدن و ذهن این افراد چه اتفاقی رخ داده است؟ چرا افرادی که دچار شوک و تروما شدهاند، در ادامه زندگی خود با چنین تجربیات دردناکی مواجه میشوند؟ چرا فراموش کردن صحنههای دردناک اینقدر دشوار است؟
در این خلاصه کتاب درباره این موضوع صحبت خواهیم کرد، که چرا تجربیات رنجآور و دردناک باعث آسیب دیدن روح و روان ما میشود. همچنین میآموزیم، که چگونه نگاه بیماران آسیبدیده به محیط همیشگیشان، دستخوش تغییر میشود.
همچنین، در خلاصه کتاب «رهایی از بلازدگی» متوجه میشویم که روحیه امیدواری، چگونه باعث بهبود آسیبهای ناشی از تروما در بیماران رنجکشیده خواهد شد.
2-تروما و شوک در جامعه ما، به طور عمومی و غیرقابل باوری، همواره وجود داشته است
ممکن است، با خودتان فکر کنید که تروما و آسیبهای جسمی تنها مربوط به جانبازان جنگی است. اما در واقعیت، آسیبهای جسمی و روحی در جامعه، بسیار شایعتر از آنچیزی است که تصورش را میکنیم. تروما میتواند برای هر فردی به وجود بیاید. البته شاید، معنای این موضوع را امروز متوجه نشوید و برای درک بهتر آن نیاز به زمان داشته باشید.
تروما معمولا به دلیل بروز استرسهای شدید یا درد ایجاد میشود. همچنین، زمانی که فردی دچار ناراحتی بیش از حدی شود، که نتواند با آن کنار بیاید، احتمالا دچار شوک میشود. معمولا تجربیات مربوط به جنگ، میتواند باعث ایجاد تروما و تلفات انسانی شود، اما جنایتهای خشونتآمیز و حوادث ناگهانی نیز باعث این اتفاق خواهد شد.
حوادث وحشتناکی همچون تجاوز و سوء استفاده از کودکان، معمولا بیشتر از آنچه تصور میکنیم باعث ایجاد تروما در انسانها میشود. براساس گزارشهای منتشر شده، تنها در سال 2014 میلادی، 12 میلیون نفر از زنان در ایالات متحده آمریکا مورد تجاوز قرار گرفتهاند. تحقیقات انجام شده، نشان میدهد که بیش از 50 درصد از این زنان، در سن 15 سالگی مورد تجاوز قرار گرفتهاند!
درباره کودکان نیز چنین آماری وجود دارد. براساس مطالعات صورت گرفته، سالانه 3 میلیون کودک در ایالات متحده آمریکا مورد سوء استفاده جنسی قرار میگیرند. مواجهه با چنین تجربیات تهاجمی و آسیبزنندهای میتواند برای افراد خطرناک باشد و مسیر زندگی آنها را تغییر دهد.
افرادی که در معرض تروما قرار میگیرند، معمولا پس از این اتفاق، دچار اختلال استرس پس از آسیب میشوند. به همین دلیل ممکن است، در آیندهای نه چندان دور، به افسردگی دچار شوند و یا به مصرف مواد مخدر روی آورند.
آنها احساس میکنند که هیچکس درکشان نمیکند. همه این موارد در نوشتههای یکی از گروههای اعزامی برای درمان جانبازان و آسیبدیدگان ویتنامی، مطرح شده بود.
زمانی که گروه درمانی جانبازان ویتنام، به آنها برای پیدا کردن دوست و به اشتراکگذاری تجربیاتشان کمک میکردند، متوجه حقیقتی شدند. آنها دریافتند که افراد آسیبدیده اغلب توسط گروههای مختلف، به عنوان فردی غریبه و عجیب شناخته میشوند. این مورد نیز در نوشتههای یکی از افراد گروه اعزامی مورد توجه قرار گرفته بود. در نتیجه همه این اتفاقات، گروه درمانی اعزامی برای آنکه جانبازان بتوانند ارتباط بهتری با محیط برقرار کرده و به سایر افراد اعتماد کنند، به صحبتهای آنها گوش دادند. هچنین آنها برای بازیابی اعتماد به نفس جانبازان جنگی، با آنها همدردی کردند.
برقراری ارتباط با افرادی که دچار اختلال استرس و اضطراب پس از آسیب شدهاند، یک چالش بزرگ به حساب میآید. با این حال تصور کنید، تلاش برای حفظ رابطه صمیمانه از قبیل ازدواج، دوستی و روابط خانوادگی با این افراد چقدر سخت و دشوار است. افراد آسیبدیده حتی به سختی میتوانند با نزدیکترین اشخاص زندگی خود مانند فرزندان، همسر و والدینشان ارتباط برقرار کنند. اغلب آنها پس از آسیب دیدن، یا از همسرشان طلاق میگیرند و یا از جامعه نزدیکان خود دور میشوند.
3-یادآوری خاطرات گذشته باعث میشود، که تجربه تروما و آسیبهای جسمی و روحی برای افراد دوباره مجسم شود
تا به حال این اتفاق برای شما رخ داده است که موضوع وحشتناکی را به خاطر آورده باشید و از به یاد آوردن آن، احساس ترس، خجالت یا هیجان در وجودتان شکل بگیرد؟ اکنون بیایید نگاهی داشته باشیم، درباره اینکه به خاطر آوردن لحظات آسیبدیدگی و دچار شدن به تروما، چگونه میتواند بر بدن ما تاثیر بگذارد؟
هنگامی که یک بیمار دچار اختلال استرس و اضطراب پس از آسیب باشد، به طور ناگهانی، خاطرات روزهای آسیب دیدن خود را به یاد میآورد؛ در این حالت مغز او دچار تنش و فشار زیادی میشود. این موضوع بدان دلیل ایجاد میشود، که حافظه انسان، رخدادهای وحشتناک را به سبک ویژهای به یاد میآورد. در واقع حافظه با فلشبک زدن به گذشته، احساس میکند که آن اتفاق دوباره در واقعیت تکرار شده است. به گفته نویسنده کتاب، این شرایط به دلیل ضربههای وارد شده به بیماران رخ میدهد.
نویسنده برای نتیجهگیری بهتر از مطالعات خود، بیمارانی را که دچار تروما شده بودند، مورد مطالعه قرار داد. در این مطالعه هر بیمار موافقت کرد که به متنی ضبط شده درباره تجربیات کسانی که دچار تروما و آسیب شده بودند، گوش دهد. در حین پخش این صوت، شرکتکنندگان در مطالعه باید هوایی با غلظت بسیار کم از ذرات رادیواکتیو را تنفس میکردند. این هوا را میشد در اسکنها مغزی شرکتکنندگان مشاهده کرد.
با این آزمایش، نویسنده میتوانست متوجه شود، که کدام بخشهای مغز در هنگام شنیدن خاطرات ناگوار دچار شدن به تروما، فعالتر هستند. نخستین شخص حاضر در این آزمایش، یک معلم پیر 40 ساله به نام مارشا بود. متن ضبط شده او را به تصادف دردناکی در جوانی فرستاد، تصادفی غمانگیز که باعث شده بود این معلم، دختر 5 سالهاش را به همراه نوزادی که در شکمش بود از دست بدهد.
همزمان با پخش متن، فشارخون و ضربان قلب مارشا به شدت افزایش یافت. فعالیت سمت چپ مغز او به طور آهسته و موثری غیرفعال شد. همانطور که میدانید، نیمکره چپ مغز، مسئول تفکر منطقی است. غیرفعال شدن این بخش باعث ابتلا به اختلال استرس و اضطراب پس از آسیب شده و فرد نمیتواند واقعیت را تشخیص دهد؛ بنابراین احساسات غمانگیز بر وجود بیمار غلبه کرده و به او آسیبهای جبرانناپذیری میزند.
قسمت بروکا در مغز (Broca’s area)، مسئول تولید گفتار در انسان است. فعالیت این ناحیه از مغز مارشا هنگام شنیدن متن خاطرات به طور قابل توجهی کاهش یافت، تا آنجا که او قادر به سخن گفتن نبود. در نهایت سطح هورمون استرس در بدنش افزایش یافت.
اما برای کسانی که در گذشته شاهد آسیبهای جسمی و روحی بودهاند، زمان بازگشت هورمون استرس به سطح معمول، بیشتر طول میکشد. این موضوع نشان میدهد، که به یاد آوردن آسیبهای جسمی و روحی میتواند به اندازه اتفاق افتادن آنها ترسناک باشد. بنابراین زمانی که فرد خاطرات آن را به یاد میآورد، گویی در واقعیت، دوباره آن حادثه را تجربه کرده است!
4-هر چند که آسیب دیدن در کودکی تاثیرات منفی بسیاری دارد، اما این تاثیرات در جوانی و بزرگسالی شدیدتر است
هر فردی، در هر سن و سالی، ممکن است با تجربیات دردناک و دلخراشی مواجه شود. جالب است بدانید، که تحمل و پذیرش این تجربیات در بزرگسالی بسیار سختتر و طاقتفرساتر است! کنار آمدن با آسیبهای ناشی از تروما برای یک کودک یا فردی جوان بسیار آسانتر است، زیرا مغز هنوز به طور کامل رشد نکرده است.
با وجود چنین مسالهای، ممکن است کودکانی که در سنین پایین دچار آسیبهای روحی و جسمی میشوند، در بزرگسالی بیشتر در معرض پیامدهای منفی ناشی از این آسیب باشند. حتی احتمال اینکه چنین کودکانی در بزرگسالی تجربیات مشابهی داشته باشند و برایشان مشکل ایجاد شود، بیشتر است.
نویسنده، این موضوع را در آزمایشی به اثبات رسانده است. او برای این آزمایش، کارتهایی با تصاویری از مجلات را در مقابل کودکان آسیبدیده و کودکان بدون تجربه تروما قرار داد.
بر روی یک کارت، تصویر دو کودک بود که در حال نگاه کردن به پدرشان بودند. پدر آنها نیز برای تعمیر ماشین، زیر اتومبیل دراز کشیده بود. زمانی که بچههای بدون تجربه تروما، این کارت را دیدند، تصور ذهنی آنها این بود، که پدر با موفقیت خودرو را تعمیر میکند و با فرزندانش به مک دونالدز میرود.
در مقابل، کودکانی که به نحوی آسیب دیده بودند، داستانهای وحشتناک و سیاهی از این تصویر در ذهن داشتند. تصور یکی از دختران آسیبدیده آن بود که بچههای درون تصویر با چکشی که نزدیک پدر است، به سر پدرشان ضربه میزنند. کودک دیگری گفت، که ماشین سقوط میکند و بدن پدر در زیر آن خرد میشود. در ذهن چنین کودکانی، یک تصویر ساده، داستانی با صحنهای خشونتآمیز را تداعی میکرد.
به گفته نویسنده، داشتن چنین الگوهای ذهنی خوفناکی باعث میشود که تفکرات وحشتناک کودکان در بزرگسالی نیز ادامه پیدا کند. نویسنده برای مثال در اینباره، به یکی از بیماران سابق خود به نام مریلین اشاره کرده است. مریلین در گذشته پرستار بود. او دوران کودکی ناراحتکنندهای داشت و در کودکی مورد آزار جنسی قرار گرفته بود. به دلیل مواجهه با همین تجربه تهاجمی در کودکی، تفکرات مریلین در بزرگسالی نیز ناخوشایند بود.
او تمایل زیادی برای کتک زدنِ مردانی دارد که میخواهند او را لمس کنند. حتی در خواب نیز احساس میکند که باید دیگران را کتک بزند. مریلین همچنین دچار بیماری خودایمنی خاصی شد که به بینایی او آسیب وارد کرد.
بیماری خودایمنی هنگامی رخ میدهد که دستگاه ایمنی بدن به اشتباه حمله به خود را آغاز میکند. این بیماری او احتمالا به خاطر استرس ناشی از جراحتهای وارد شده بر بدن او در کودکی، بروز کرده بود.
نمونههایی از افرادی که شرایطی مشابه با مریلین داشتند، بسیار زیاد است. البته مریلین تنها نماند و افرادی بودند که به فکر بهبود او باشند،؛ اما بسیاری از کودکان آسیبدیده، در تمام سالهای زندگی خود تنها میمانند و در بزرگسالی رنج بسیاری متحمل میشوند!
5-خاطرات مربوط به اتفاقات ناگوار بدون تغییر در ذهن زنده میمانند و افراد را آشفته میکنند
همه ما آدمها، وقتی داستانی را میخوانیم، در آن به دنبال یک اتفاق مشترک با زندگی و تجربههای خودمان میگردیم. ما همیشه دوست داریم بعضی از قسمتهای داستان را حذف کنیم یا در تعریف بعضی قسمتها اغراق کنیم.
احتمالا زمانی که برای پنجمین بار یک داستان را تعریف میکنید، ماجرا کاملا با دفعه اول تفاوت دارد. ما حتی در طول روز، یک موضوع را با سبکهای مختلف به یاد میآوریم.
فکر میکنید، چرا چنین اتفاقی رخ میدهد؟
به طور کلی، انسان تمایلی برای حفظ جزئیات حسی اتفاقات، در ذهن خود ندارد. اغلب ما درباره احساسات کلی و کارهایی که انجام دادهایم، خاطراتی به یاد میآوریم، اما درباره مواردی مانند رایحه منتشر شده در اتاق و جزئیات چهره افراد، چیزی به خاطر نمیآوریم.
جالب است بدانید که این موضوع یعنی به یادآوردن جزئیات حسی، در مورد خاطرات ناخوشایند اتفاق نمیافتد. معمولا انسان اینگونه موقعیتها را به وضوح به خاطر میآورد و جزئیات آنها را به صورت ثبتشده در پسزمینه ذهن خود دارد.
نویسنده در این کتاب، تفاوت بین این دو ذهنیت را در انسانها توضیح میدهد. او در آزمایشی از شرکتکنندگان درخواست کرد که درباره اتفاقات مهم زندگی خود مانند تولد فرزندان یا روز عروسی صحبت کنند. در این مطالعه، شرکتکنندگان احساسات کلی خود مانند شادی، عصبانیت یا ذوق و شوق خود را به یاد میآوردند، اما تصویر دقیقی از آرایش موهای همسرشان در جشن ازدواج نداشتند.
با این حال زمانی که نویسنده از شرکتکنندگان خواست تا درباره خاطرات دردناک خود صحبت کنند، تمام لحظات مربوط به رایحهها، حالت نگاهها، جزئیات چهره و سایر موارد را به یاد داشتند. در این مورد، شرکتکنندهای که قبلا مورد تجاوز قرار گرفته بود، عنوان کرد که بوی خاص و آزاردهندهای از الکل را به خاطر میآورد و همین موضوع باعث شده است، که دیگر نتواند در مهمانیها حضور پیدا کند.
دانشکده پزشکی هاروارد بر روی 200 نفر از آقایان آزمایشی در این مورد انجام داده است. این افراد از سال 1939 تا 1945 به بعد تاکنون، به طور منظم مورد آزمایش قرار گرفتهاند. موضوع آزمایش درباره خاطرات آنها بود و اینکه چگونه کمبودها و آسیبهای مختلف باعث ثابت ماندن خاطره ها در اینگونه افراد شد.
بسیاری از شرکتکنندگان حاضر در این آزمایش، جانبازان و آسیبدیدگان جنگ جهانی دوم بودند که دچار اختلال استرس و اضطراب ناشی از آسیبدیدگی بودند. در این مطالعه مشخص شد که با گذشت زمان، خاطرات افرادی که در جنگ حاضر نبودند، تغییر میکند، اما خاطرات جانبازان جنگی تغییری نمیکند. خاطرات مردان جنگ، تا 45 سال پس از پایان جنگ نیز ثابت مانده بود؛ آنها همیشه خاطرات تلخ جنگ را به یاد داشتند و حاضر به تغییر این یادآوری دردناک نبودند.
با وجود باقی ماندن ذهنیت آسیبدیدگی در مغز، انسان چگونه میتواند به زندگی خود ادامه دهد؟
6- فعالیت های بدنی خاص مثل یوگا چطور میتواند به بهبود از تروما کمک نماید
بدن و ذهن ما رابطهای نزدیک با یکدیگر دارند. برای داشتن یک زندگی متعادل و پایدار، باید درک درستی از وضعیت احساسات خود و چگونگی تاثیر آنها بر بدنمان داشته باشیم. متاسفانه مواجه شدن با آسیبهای جسمی و روحی شدید، میتواند باعث به هم خوردن هماهنگی ذهن و بدنمان شده و هماهنگی مجدد آنها را دشوار کند.
تروما اغلب باعث میشود که مردم همواره احساس خطر کنند و زنگ هشداری در ذهنشان مدام به صدا دربیاید. مثلا در مورد فردی که در کودکی دچار سوء استفاده جنسی شده است، باعث بروز احساس ترس او حتی در شرایط امن میشود. چنین فردی حتی از ارتباط با شریک زندگی خود نیز احساس وحشت میکند.
افراد آسیبدیده، معمولا برای غلبه بر احساسات ناخوشایند خود، به سوی نوشیدنیهای الکلی یا مواد مخدر روی میآورند تا از میزان فشار روحی خود بکاهند. الکل و مواد مخدر، روشی موقت برای رفع مشکلات روحی ناشی از ایجاد آسیب در افراد است و در نهایت، آسیب بیشتری در سلامت ذهنی افراد ایجاد میکند.
خوشبختانه، راهحل سالمی برای مقابله با احساسات ناخوشایندی که پس از آسیبدیدگی بروز میکنند، وجود دارد. این راهحل فوقالعاده، یوگا است.
برای بازیابی آرامش در کسانی که به تروما و آسیبهای جسمی و روحی مبتلا شدهاند، یوگا راه مطمئنی به حساب میآید. یوگا به افراد کمک میکند تا احساسات درونی خود را درک کنند و متوجه شوند، که بدنشان چه تجربهای از جهان هستی دارد.
آنی، یکی از بیماران نویسنده است که از یوگا برای رسیدن به آرامش و هماهنگی درونی استفاده میکند. شرکت در کلاس یوگا برای اولین بار، آن هم به عنوان فردی که در گذشته قربانی تجاوز شده و به اختلال اضطراب ناشی از آسیبدیدگی مبتلا است، کار دشواری به حساب میآید. برای چنین فردی، حتی یک نوازش آرام نیز میتواند زنگ خطر مغزش را فعال کند!
آنی، با رفتن به کلاس یوگا مشکل داشت و همواره از آن فرار میکرد. او پس از مدتی متوجه شد که بدنش دائما سیگنالهای مختلفی درباره وضعیت عاطفی درونیاش ارسال میکند. آنی بالاخره رضایت داد که به کمک یوگا شروع به مبارزه با این حالت کند. او با پوزیشن «کودک شاد» حرکات یوگا را آغاز کرد.
هر چند که آنی با انجام چنین حرکتی، احساس آسیبپذیری، درد، اندوه، رنج و غم شدیدی داشت، اما تصمیم گرفت که دیگر تحمل آن را کنار بگذارد و چنین احساسی را در واقعیت بپذیرد.
یوگا به آنی کمک کرد، تا احساسات منفی خود را از بین ببرد و به یاد بیاورد که در زندگی به جای سرکوب احساسات خود، باید آنها را بشناسد، تا بتواند رو به جلو حرکت کند.
7-مراقبه و روابط حمایتآمیز، در بهبود آسیبهای جسمی و روحی بسیار موثر است
داشتن آگاهی و مراقبه در زندگی امروز، یک مفهوم کلی است. این موضوع، یک نیاز و خواسته زودگذر نیست، در واقع یک انتخاب فوقالعاده و موثر در شیوه زندگی به حساب میآید. مراقبه و خودآگاهی، ابزاری قدرتمند برای بازیابی ذهن و روح آسیبدیده است. اما چگونه باید خودآگاهی ذهن را افزایش داد و مراقبه کرد؟
خودآگاهی، به معنای حفظ آگاهی خودخواسته بین بدن، ذهن و احساسات است. با این کار بدن ما دیگر نمیتواند آگاهی ذهنمان را انکار کند. بازیابی خودآگاهی پس از آسیبدیدگی و تروما بسیار دشوار است، زیرا خاطرات دردناک باعث میشود که ما مجبور به سرکوب و نادیده گرفتن احساساتمان بشویم.
هیچ یک از ما، دوست نداریم، غمگین، عصبانی یا دلشکسته باشیم، به خصوص زمانی که احساسات ناخوشایند ناشی از تروما و آسیبهای جسمی و روحی را به خاطر میآوریم. با این حال، وقتی تحت تاثیر فشارهای احساسی ناشی از آسیبهای گذشته قرار میگیریم، ناخودآگاه با احساسات خود مقابله میکنیم و از قدم گذاشتن در مسیر درمان، طفره میرویم.
مراقبه و خودآگاهی میتواند اثرات روانی و فیزیولوژیکی تروما را کاهش داده و از بروز استرس و افسردگی در شرایط روانی ناخوشایند جلوگیری کند. همچنین میتواند دردهای جسمی مزمن ناشی از فشارهای روانی را کاهش دهد.
مراقبه باعث بهبود سیستم ایمنی بدن میشود و مناطق مختلف مغز را فعال میکند. همچنین باعث ایجاد تعادل و تنظیم هیجاناتمان شده و به کاهش هورمون استرس کمک میکند.
بیماران مبتلا به اثرات مخرب تروما، باید با اعضای خانواده، دوستان، روانشناسان و درمانگران در ارتباط باشند تا اگر احساس نیاز به کمکی را در وجود خود احساس کردند، از وجود فرد آگاه بهره ببرند. در دنیا شبکهها و گروههای مختلفی برای برقراری ارتباطات وجود دارد، که به بهبود روحی ناشی از آسیبدیدگیهای شدید کمک میکنند. انجمنهای مذهبی، گروههای جانبازان و تیمهای ورزشی در این جریان مثبت، نقش موثری ایفا میکنند.
8- درمان های مکملی همچون نروفیدبک در بعضی شرایط به بهبود افراد تروماتیک می تواند کمک نماید
آیا میدانستید که تنها مسئول اتفاقاتی که در مغز شما رخ میدهد، سیگنالهای الکتریکی هستند؟ امواج مغز در واقع برای مدیریت فرآیندهای مربوط به افکار ما فعالیت میکنند، بنابراین بسیار اهمیت دارند. متاسفانه امواج مغز نیز در معرض آسیبهای ناشی از تروما قرار دارند.
امواج مغزی انواع مختلفی دارند. امواج آلفا، مسئول ایجاد احساس آرامش و امنیت هستند. در مطالعهای که اخیرا پژوهشگران دانشگاه آدلاید استرالیا، بر روی سربازان حاضر در عراق و افغانستان انجام دادهاند، مشخص شده است که وقتی افراد در مناطق جنگی زندگی کنند، مغز آنها امواج آلفای کمتری تولید میکند. در حقیقت، امواج مغزی سربازان حاضر در جنگ، مشابه امواج مغزی کودکان مبتلا به اختلال بیشفعالی است. آنها نمیتوانند در آرامش بر روی مسائل مختلف تمرکز کنند و توانایی درست استراحت کردن را ندارند.
خوشبختانه، مغز انسان در چنین شرایطی، میتواند بهبود یابد. میپرسید چطور؟ این بهبودی، از طریق فرآیندی به نام بازخورد عصبی (Neuro-Feedback) امکانپذیر است.
پژوهشگران برای کمک به آسیبدیدگانی که نمیتوانند امواج مغزی خود را کنترل کنند، شرایطی فرآهم کردهاند تا بتوانند امواج مغزی خودشان را بر روی صفحه نمایشی مشاهده کنند. از این روش آنها میتوانند برای بهبود امواج مغزی و بازیابی انرژیشان، آگاهانه تلاش کنند و به آرامش دست یابند.
آسیبدیدگان با استفاده از این روش، میتوانند در مغز خود امواج آلفا تولید میکنند. آنها حتی با انجام بازیهای ویدیویی به خودشان پاداش میدهند.
لیزا، زنی 28 ساله و یکی از بیماران نویسنده است. پدر لیزا، در زمان سه سالگی او، خانواده را رها کرد. پدر او بیرحمانه از مادرش سوء استفاده کرده بود. لیزا در طول زندگی خود، دوبار از خانه فرار کرده بود. او همچنین مدتی را در پرورشگاهها، بیمارستانهای روانی و حتی در خیابانها زندگی کرده بود. هر چند که از آسیبهای وارد شده به لیزا در کودکی، سالها گذشته بود، اما احساس خود ویرانگری فراوانی در وجود او شکل گرفته بود. او با صدمه زدن به خودش، تمام پلهای پشت سرش را نابود کرده بود و توانایی کنترل احساساتش را نداشت.
زمانی که لیزا درمانهای مربوط به بازخوردهای عصبی را آغاز کرد، همه چیز به طرز شگفتآوری از این رو به آن رو شد. لیزا توانایی تازهای برای تولید امواج آلفا پیدا کرد و توانست، آگاهانه خود را آرام کند. لیزا همچنین توانست از اتفاقات و آسیبهای دوران کودکی خود صحبت کند.
هر چند که درمانهای مربوط به نروفیدبک بسیار موثر است، اما هنوز هم به ندرت مورد استفاده قرار میگیرد!
به طور کلی جامعه امروز ما راه طولانی و درازی را تا درک و مقابله با مشکلات ناشی از ایجاد تروما در افراد پیش رو دارد. در سالهای اخیر، با گسترش علم روانشناسی و پیشرفت آگاهی جامعه درباره بیماریهای روانی، میتوانیم درباره سلامت روانی و آینده درمان بیماریهای روحی در آینده امیدوار باشیم.
به طور کلی جامعه امروز ما راه طولانی و درازی را تا درک و مقابله با مشکلات ناشی از ایجاد تروما در افراد پیش رو دارد. در سالهای اخیر، با گسترش علم روانشناسی و پیشرفت آگاهی جامعه درباره بیماریهای روانی، میتوانیم درباره سلامت روانی و آینده درمان بیماریهای روحی در آینده امیدوار باشیم.
منبع : سایت بوکاپو